قرار بود شب زود بخوابم که روز عروسی سرحال باشم....لپ تاپ رو روشن کردم و آهنگایی که انتخاب کرده بودم لیست کردم و ریختم رو فلش!
روی یه کاغذ زمان پخش آهنگا رو نوشتم و دادم خواهرم که وقتی رفتن تالار بده به دی جی!!!
هیجان زده بودم و استرس داشتم ولی در عین حال ذوق زده هم بودم...
با جانان آخرین هماهنگی ها رو تلفنی انجام دادیم و همو آروم کردیم...
بهم یه حرف خیلی جالب زد... گفت میخوام به هم قول بدیم فردا هر اتفاقی افتاد به هیچ جامون نباشه و کااااملا ریلکس باشیم...
بیا از روز عروسیمون لذت ببریم و به خودمون سخت نگیریم...
واقعاااا حرف عالی ای بود و البته که همینکارو کردیم.... خیلی اتفاقای ناخواسته و برنام 38...
ما را در سایت 38 دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8godnsmjanan2 بازدید : 17 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 16:18